تصورکن بی تی اس 18

― ساعتای3شب بود که گوشیت زنگ خوردمکالمه به مدت1ساعتتوسلا بفرمایید ته تهسلام ات تهیونگ هستمتوآها وبعد از حرف زدن نفس عمیقی کشیدی که دباره ..

― تهیونگ اومد و بغلت کردتهیونگ هنوزم کوچولویی هنوزم جوجه خودمیتهیونگ ب گردنبندت نگاه کردتهیونگ مرسی ک فراموشم نکردیباهم پاشدین و رفتین ..

― کوکی یه حلقه جادویی دست ات کرد ،این حلقه نمیزاشت جادو باطل بشه ولی وقتی اون حلقه رو دربیاری دوباره کل حافظه واقعیت برمیگرده البته اون حل..

― کوکی یعنی نصف دیگم خوناشامه و تو جنس مخالف منی و منم خونتو خوردم پس تو تا ابد مال منی ات واتتتتت !!!! زرشکاز زبان کوک حدس میزدم مخالفت کنه و..

― توام میزو چیدی و یونیفرمتو پوشیدی و ی آرایش ملایم کردیکوکی اومد سرمیز و گفت واو ببین بیبی من چه کردهصبحونه رو خوردین و رفتین دانشگاه ولی..

― من موندم وقتی داشتن شانس پخش میکردن من کدوم گوری بودم آخه جرا باید کلاس این بامن یکی باشه ایششکوکی اومد و کنار من نشست و تهیونگ رفت روی ص..

― تصورکن زندگیت تو کره-..

― تصورکن جیمین بی تی اس BTS - imagine jimin bts bts..

― لیسا رفت پایین و همه برای جیهوپ دست زدن و نمایش تموم شدرفتین سمت ماشین لیسا ک دوباره پاهات تورو ب سمت سالن کشوندنات پاهای لعنتی وایسین ک..

― اونایی که جنبه 18 ندارن ویدیو رو نبینن - imagine the last part of taeyoung before you see the video be sure to cut the ca..

― زیر گوشتو خاموش کردی البته هنوز کامل درست نشده بودپیازارو خورد کردی و ریختی تو ماهیتابه و یکم بعد گوشتو بهش اضافه کردینودلارو ریختی تو ..

― خیلی ترسیده بودم ولی سعی کردم با فکر کردن به نقشم حواس خودمو پرت کنم که موفقم شدم زنگ خورد و همه رفتن تو سالن کمدا سالن خیلی شلوغ بود کوکی..

― جلسه ی مشاوره داشتیمچند بار رفتیم تقریبا میشه گفت روز به روز بهتر میشدم بسختی بهش اجازه دادم(کوک)تا اتاق بچه رو جمع کنه(یک ماه بعد)مدام ت ..

― الان حدود 2 سال میگذره و تهیونگ هنوز برنگشته و توام حال روحی و روانیت اصلا خوب نبودفقط روی زنده نگه داشتن گل تمرکز میکردی ک البته موفق هم ..

― اصکی بری جرت میدم بیبلایک بالا باشه واسه بقیه اعضا هم میسازمگزارش بدی کانالت به گا میدم جنبه نداری نخون..

― چ مرگته ک گزارش میدی هاجنبه نداری نخون - imagine bts apa napak..