وانشات جونگ کوک ........پارت یکٰ
– کیم ات جیون امروزم لنگ میزد!به طرز عجیبی نگرانشم ولی اون فقط با رفیق جون جونیش کیم نامجون حرف میزنه و با بقیه بچه ها در ارتباط نیستاتکلاس..
کیم ات جیون امروزم لنگ میزد!به طرز عجیبی نگرانشم ولی اون فقط با رفیق جون جونیش کیم نامجون حرف میزنه و با بقیه بچه ها در ارتباط نیستاتکلاسم
- Wanshat Jung Kook P A R T Y K
ویدیوهای مرتبط
وانشات مافیای جونگ کوک عشق کودکی پارت 3
― بعد گرفتن جوابم در اتاق رو بست رفتم روی تخت نشستم و به این فکر کردم که الان مامانم و بابام دارن چیکار میکنن ایا دوستام باخبر شدن و نگرانن ..
وانشات جونگ کوک (عشق رویایی)پارت 1
― سلام من یورا هستم بیست و دو سالم هست یه دختری که با همه دختر ها فرق داره دختر های دیگه وقتشون رو توی کافه میگذرونن ولی من وقتم رو توی کتاب..
وانشات جونگ کوک پارت 39
― هیچگونه مغایرتی با سایت نداره! آپارات لطفا نپاک - wanshat jong kook part 39..
وانشات جونگ کوک پارت 40
― هیچگونه مغایرتی با سایت نداره! آپارات لطفا نپاکلایک 150 - wanshat jong kook part 40..
وانشات مافیای جونگ کوک عشق کودکی پارت 11
― از زبان کوک وقتی چشمام روباز کردم دیدم روی شونه ایو خوابیدم و اونم سرش رو گذاشته رو سرم اروم بدون اینکه بیدار بشه سرش رو گذاشتم روی شونم ..
وانشات جونگ کوک (پارت اول)
― اگه خوشتون اومد لایک کنین و کامنت بذارین اگه دوست داشتین ادامه میدم - wanshat jong kook part one..
وانشات مافیای جونگ کوک عشق کودکی پارت 9
― در اتاق رو بستم تا برگشتم با یه حالت اعصبانی وایستاده بود کوک می بینم خوب با این جیمین گرم گرفتی مگه بهت چیکار کرده ایو اون پسر خیلی مهرب..
وانشات مافیای جونگ کوک عشق کودکی پارت 6
― از زبان جبمین دودقیقه از رفتن گذشت که صدای کتک و زدن اومد ترسیدم رفتم جلو در که بازش کنم ولی نگهبان ها نزاشتن بعد پنج دقیقه صدا قط شد رفتم..
وانشات جونگ کوک (عشق رویایی)پارت 4
― از اتاق خارج شدیم سرم خیلی درد میکرد و چند تا صحنه میومد توی ذهنم همین جوری که توی افکارم بود احساس کردم پاهام شل شد فکر مردم الان میوفتم ..
وانشات مافیای جونگ کوک عشق کودکی پارت 2
― وقتی چشمام رو باز کردم نمیدونستم کجام چون هنوز روبه روم سیاه بود وقتی هوشیاریم رو کامل به دست اوردم فهمیدم یه پارچه سیاه سرم هست که جلو د..
وانشات مافیای جونگ کوک عشق کودکی پارت 1
― سلام من ایو هستم پدر من رییس گروه مافیا شب هست پنج سال هست که پدربزرگم فوت شده و پدرم جای پدرش گروه رو هدایت میکنه پدربزرگ من با یک گروه م..
وانشات جونگ کوک پارت 4
― وانشات جونگ کوک پارت 4..
وانشات مافیای جونگ کوک عشق کودکی پارت 10
― بعد از غذا خوردن رفتم روی تخت نشستم اینجا خیلی حوصلم سر میرفت یه فکری به سرم زد که برم به کوک بگم تا بریم بیرون از عمارت تا یکم بهم هوا بخو..
وانشات مافیای جونگ کوک عشق کودکی پارت 13
― پدر کوک وارد اتاق شداقای جیون سلام دخترم ایو سلام اقای جیونکوک سلام پدر بفرمایید بشینین اقای جیون ایو دخترم من اینجا اومدم تا چیز هایی ر..
وانشات مافیای جونگ کوک عشق کودکی پارت 10
― بعد از غذا خوردن رفتم روی تخت نشستم اینجا خیلی حوصلم سر میرفت یه فکری به سرم زد که برم به کوک بگم تا بریم بیرون از عمارت تا یکم بهم هوا بخو..
وانشات جونگ کوک (پارت اول)
― اگه خوشتون اومد لایک کنین و کامنت بذارین اگه دوست داشتین ادامه میدم - wanshat jong kook part one..